- چک بموئن
پیش آمدن موقعیت مناسب، به دست آمدن
معنی چک بموئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستعمل شدن، ضایع شدن، درهم و برهم شدن
سیلی زدن
دشمنی پیدا کردن، کینه جو گشتن
پی در پی دچار بدشانی شدن
آمدن از آن سوی رودخانه یا هر محل سخت گذر، انجام کاری دشوار
بالا آمدن، به لبه آمدن، پارس کردن
عمل جماع، از روی لباس خود را به دیگری مالیدن
گند آمدن، گندیدن
برخورد کردن، کوک زدن لباس
جوش آمدن مایعات
عصاره گیری به وسیله برش پوست گیاه و با کمک کارد یا هر چیز
جان به لب رسیدن، به ستوه آمدن
گرفتار شدن
بخیه زدن کوک زدن
پا گذاشتن، قدم زدن
درآمدن، سر از خاک بیرون زدن، به پشتیبانی از کسی برخاستن
زور زدن پیاپی هنگام شکم روی و زایمان
حرکتی در کشتی بومی، دور برداشتن، افاده آمدن
منتظر ماندن، چشمک زدن، اشاره با چشم، حساب بردن، تحریک
دشمنی پیدا کردن، کینه جو گشتن
پاشاندن خاک به وسیله ی مرغ ۲جستجو کردن
در رفتن، چاک زدن، دریدن، پاره کردن
پایین آمدن
جلو آمدن، نزدیک شدن، کنار آمدن
آمادگی جفت گیری، به شدت عصبانی شدن
انزال
پا دادن، گیر آمدن
شگفت زده شدن